نمایشگاه نقاشی ازخ
مدیا :نقاشی
"اَزَخ ، شکوهیدنِ ویرانیست. میراثی جنونانگیز، که تراخمِ چشمانِ مرا هزارساله میکند. آن لحظه که شب - با سیاهیِ بلعندهاش - اغوای رنگینِ نور را میبلعد و شبی دیگر میزاید: ازخ همان است. آن دگردیسیِ ناشدنی، آن حادثهی مطلق ؛ لحظهای که سوراخِ تاریک و عبوسِ دوربین قاباش گرفته ، و مرگی جاودان به پوستهی ژستگرفتهی محکوماش دادهست.
آنها مردهاند، آن پوستهی تحریف شده عزیزانِ من در آلبومهای قطور خانوادهگی، با لبخندهای خشکیده و چشمهای مغلوبشان ؛ و تنها شرارتِ عکسهاست که لکهی نور-دیده را جابهجا میکند، تا نزدیکتر : تقلای ناملموسِ سرانگشتی ، تصنعِ آغوشی ، سترسایِ هولناکِ شادیِ چشمهایی که در مرگِ خود کاملاند، به آنی که دریچهی تاریک هزاربارهاش کرده ست. تصویرِ محض : چنان بیعطوفت ، که حتا منِ این منهای تحریف شده را دربرنمیگیرد . تنها به ابژهای هولناک بدلاش می کند : چشمانِ تاریکِ ژستی خوب ؛ با شاخهایی گوشتی که شکوفهی پیشانی و شانه هاست.
ازخ روایتِ درد نیست ؛ همچون معنای واژه اش : دانه های سختی ست که از بدنِ آدمی برآید و درد نکند..
برقی از یاد. زگیلی درشت، بر زمختیِ تنی که از قلقلک ِ زخمهایش به خنده افتادهست.
ازخ جسارتِ تماشاست."